کسی که فرد معلول را برای زندگی انتخاب کرده پس مطمئنا دیدگاه مادیگرایانه به ازدواج نداشته و ظاهر همسر برایش مهم نبوده بلکه باطن و مهمتر از همه به اصل ازدواج که همانا «تکامل» و «رسیدن به آرامش» است، اعتقاد داشته بنابراین باید این اعتقاد را همواره حفظ کرد.
- شما با فردی ازدواج میکنید که محدودیت داشتن برای او عادت شده و یک مسأله حل شده است بنابراین باید خودتان هم این محدودیتها را بپذیرید و هضم کنید. اینکه به راحتی نمیتوانید همه جا بروید، نمیتوانید برخی کارهای موردعلاقهتان را انجام دهید. در عوض ممکن است این موارد را با داشتن یک همسر ایدهآل و یک عشق واقعی عوض کنید.
- همیشه به یاد داشته باشید که همه ما نقصهایی داریم اما برخی ممکن است این نقص را در جسمشان داشته باشند. همه ما بهطور بالقوه در معرض بیماری و معلولیت هستیم اما برخی ممکن است زودتر از ما دچار معلولیت و بیماری شده باشند.
منظور از سلامت جسمانی، عدم ابتلای فرد مورد نظر به بیماریهای مزمن ناتوان ساز، وخیم و غیرقابل درمان و بیماریهای ژنتیکی است که میتواند زمینهساز ابتلای فرزندان به معلولیت باشد. در مورد مانده، با توجه به اینکه نقص جسمانی او ژنتیکی نبوده و تأثیر چندانی بر زندگی و فعالیتهای او نداشته است، شاید تصمیم فرد برای ازدواج با او چندان غیرمنطقی نباشد، اما نباید نقش عوامل فرهنگی را در این زمینه نادیده گرفت. متاسفانه با وجود اینکه روند ازدواج معلولان در جامعه در چندسال اخیر از رشد بالایی برخوردار بوده است، باز هم درک این موضوع که معلولان هم مانند دیگر اعضای جامعه حق زندگی و ازدواج دارند، برای عده زیادی از افراد دشوار است و هنوز هم مردم در برخورد با همسرانی معلول یا زوجی که یکی از آنها سالم و دیگری معلول است، شگفتزده میشوند (مخصوصا اگر مرد سالم و زن دچار معلولیت باشد.)
به دلیل این نگرش غلط رایج در جامعه بسیاری از افراد معلول نیز در این زمینه خود را باور ندارند و احساس میکنند در صورت ازدواج، مشکلی هستند که طرف مقابل باید آنها را تحمل کند، درحالیکه در بیشتر مواقع چنین چیزی صحت ندارد. بنابراین خوب است فرهنگسازی در این زمینه ادامه یابد.